رسانه خوب ؛ جذب خوب
در جامعه ی پیچیده ی امروزی سهم آموزش از طریق بینایی و شنوایی در یادگیری انسان به ترتیب 75 و 13 درصد می باشد. به عبارتی رسانه می تواند در 88 درصد مخاطب خود تاثیر بگذارد فلذا نباید از این موقعیت و شرایط غافل بود.
فرمول "قهرمان سازی - قهرمان ستایی - قهرمان پروری" روشی برای تأمین، تثبیت و سوژه هنری است. بقای هنر به دیده شدن است. اگر امروزه فلان کاراکتر غربی ابرقهرمان شده است دلیلش این است که این کاراکتر در مرحله تأمین رها نشده است. اقتضای فضای رسانه ای این است که کاراکتر پس از تولد باید تربیت شود تا بتواند ذهنیت خلق شده از وی را در ذهن مخاطب واقعیت بخشد. شاید اگر تولید کنندگان برنامه های تلویزیونی ما، خود را به جای مخاطب فرض کنند همچنین فضای جامعه نیز برای اعتباربخشی به پروژه نیازسنجی شود مطمئنا می توان نتیجه بهتری گرفت. اما تماماً هم نمی توان تولیدکنندگان را سرزنش کرد. جامعه ی سنتی ایرانی با یک چالش بزرگ روبروست؛ دوگانگی وحدت.
هدف از دوگانگی وحدت، تقسیم و جداسازی جامعه به مخاطب و غیرمخاطب نیست. برای جذب و رفع نیاز مخاطب، طرح مبناپذیری رسانه نافع و مفید جامعه است. مبنا این است که اگر جامعه ای وجود نداشته باشد اصولاً تولید محتوای رسانه ای هیچ ارزشی نخواهد داشت. اگر عمل پیوند عضوی به یک فرد نیازمند طبق دستورات متخصص این امر و با ملاحظات دفاعی بدن انجام شود مطمئنا این عمل موفق خواهد بود. به جرأت می توان گفت در جامعه ی ایرانی امروز اولاً افراد متخصص رسانه ای کم هستند و دوماً ملاحظات بنیادین رسانه در دفاع از خود کمرنگ شده است که شاخصه ی عادی و نسبتاً مثبت این موضوع روی آوردن هیجانی مخاطب به سینمای خانگی است.
جزء خوب، شاخه ای از کل خوب است؛ رسانه ی خوب نیز جزئی از سیستم خوب است. از آنجایی که سیستم ها در اثر اراده ها تغییر می کنند همواره باید برای میزان خشنودی مردم و مقبولیت خود در میان آنها برنامه داشته باشند. حال رسانه نیز به عنوان یک جزء، به مثابه کل و با اختیارات مکفی باید بتواند مخاطب را راضی کند. احترام به بیننده راز جذب مخاطب به تلویزیون است.