تعامل میان بینش و تمدن درطول دو نهضت
برخی می گویند مردم را به حال خود رهاکنید تا خودشان انتخاب کنند.
اما این جمله از بن وریشه اشتباه است. اگر چنین است پس فلسفه بعثت انبیا و نزول قرآن و ائمه اطهار چیست؟
اما شاید دسته ای هم باشند که بخواهند با سواستفاده از کلمه مقدس آزادی بگویند این کار سلب آزادی می کند؛ خب بکند. تعریفی که مظلوم از آزادی دارد با تعریفی که ظالم از آن دارد متفاوت است. ماکه استکبار را قبول نداریم.
شما اگر نهضت تنباکو با نهضت امام خمینی (ره) را مقایسه کنید می بینید که امام خمینی (ره) از سال 1341 و قبل تر ازآن دست به هدایت اندیشه زد تا این، اندیشه باشد که درسال 1357 تمدن و هویت اسلامی خود را بازطلبد اما در نهضت تنباکو میرزاحسن شیرازی با اینکه کم وبیش فکر اصلاح و هدایت اندیشه را داشت اما برخی شرایط ازجمله دوری ایشان از مرکز قائله (دراین زمان ایشان ساکن سامرا بودند) و نامه ی سیدجمال الدین اسدآبادی وحتی تمایل مردم عوام به پذیرش یک تمدن در قالب باید و نباید از عوامل انحراف این نهضت به بینش سازیِ تمدن شد.
به نظر بنده بزرگترین عامل انحطاط اندیشه و به دنبال آن، جامعه در نهضت تنباکو، تفکر قالبی و کلیشه ای است که هویت تمدن از پیش ساخته به نهضت می دهد.
پس در انقلاب اسلامی تمدن سازیِ بینش بود که اتفاق افتاد ودر نهضت تنباکو بینش سازیِ تمدن بود که به وقوع پیوست. بابررسی تاریخ به این نتیجه می رسیم که تمدن سازیِ بینش عالیتر از بینش سازیِ تمدن است.
چرا که در اولی عقاید ونظرات تخصصی تمدن را به وجود می آورند و برایش برنامه ریزی می کنند اما در دومی این تمدن است که عقاید ونظرات را به وجودآورده واین تمدن است که برای عقاید برنامه ریزی می کند.
در تعریف اول بشر به عنوان تئورسین تمدن سازی مطرح می شود و اگراین بشر مسلمان باشد تئوری او از عقل و دینش که سرچشمه ای خدایی دارند نشات می گیرند پس این تمدن، تمدن اسلامیست و در نهایت به بیداری اسلامی می انجامد همانند انقلاب 1357 ایران اسلامی.
اما در تعریف دوم بشر به عنوان هوادار متعصب مطرح می شود که این نوع تعصب انسان را از مسیر مستقیم خارج کرده و به بی راهه می کشاند. اگر انسان متعصبانه عمل نکند می تواند پله به پله به تمدنی دست یابد که خود ساخته است و این نیز همان تمدن سازیِ بینش است اما اگر بخواهیم مثالی عینی برای بینش سازیِ تمدن بیاوریم بهتر است به هرمی که غرب به عنوان تمدن پذیرفته است دقت کنیم.
آیا این بشر است که تمدن را می سازد ویا تمدن که بشر را به دلخواه و سلیقه ی خود؟
این تمدن نیست. این کارخانه ی حیوان سازیست. چرا حیوان؟
این حیوان است که تمام رفتارش بر اساس غریزه است واین هرم تمدن نما نیز هدفی بیش ازاین ندارد درحالی که انسان علاوه بر غریزه صاحب تفکر و اختیار نیز می باشد که در اصل همین تفکر و اختیار است که تمدن را می سازد.
و من الله توفیق